کد مطلب:300729 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

به رنگ سیاه!


بابا!

این دیوار،

دیوار چیست؟!

دیوار «خانه» است، آیا؟!

آری، دخترم!

دیوار «خانه» است.

بابا!

«درب» این خانه كجاست؟!

درب؟!


بسوزم! بسوزم!

بابا!

با خود «چه» می گویی؟!

با توام، درب این خانه كجاست؟!

ای دریغ!

آنجاست، دخترم!

آنجاست!

دیدی؟!

نه!

نمی بینم!

آنجاست دخترم، كنار...!

دیدم بابا! دسدم!

همان كه به رنگ «سیاه» است؟!

آری، «همان»!

بابا!

چرا به رنگ «سیاه»؟!

دخترم!

رنگ سیاه، رنگ...

رنگ بدی نیست!

«خال» زیبای صورت تو، به چه رنگ است؟ دخترم!

سیاه است، بابا!

و «زیبا» است!


مگر نه؟!

آری، هست!

تاره، قسمت هایی از «ماه» هم به همین رنگ است،

یعنی، رنگ «سیاه»!

بالاتر از این، «كعبه» هم به رنگ سیاه هست!

و از این هم بالاتر، «خط» های خوش، و زیبای «قرآن» نیز به رنگ سیاه است!

پس، رنگ سیاه، رنگ خوبی است، دخترم!

بابا!

بیا، با هم برویم!

به كجا؟ دخترم!

به كنارش!

كنار همان زیبا!

آن درب سیاه!

نه...! دخترم!

تاب ندارم!

تاب نداری؟!

تاب نداری، یعنی چه؟!

یعنی!

یعنی!

چه می دانم!

رهایم كن دخترم!


من خسته ام!

حالم نیست!

و نه، توانم!

بابا!

من بروم؟!

بروم؟!

می روم؟!

رفتم، بابا!